بسم الله الرحمن الرحیم

تحلیل سیره سیاسی ائمه

 یکی از موضوعاتی که خوب است در اطراف آن بحث وتحقیق شود مقاسه روش سیدالشهداباسائر ائمه

 است.

درنظر بسیاری از مردم این است که روش امام حسین با سائر ائمه اطهارمتفاوت ومختلف است ومثل

 اینکه مکتب امام حسین مخصوص به خود است وهیچ یک از ائمه تابع این مکتب نبوده اند.واز روش

 ومکتب دیگری پیروی میکردند.

یعنی مثلا اگر امام حسن در موقعیت امام حسین بود بیعت وصلح میکرد همانگونه که با معاویه صلح

 کرد.اما این یک عقیده کور است واشکالی در دلها ایجاد میکند.بعلاوه ما باید بدانیم که در عمل تابع کدام

 مکتب باشیم.برای اینکه موضوع بهتر معلوم شود.عرض میکنم روشی که شیعه با آن روش شانخته شده

 وائمه دین آن را مشخص کرده اند و از علامات ومختصات شیعه است.موضوع تقیه است.بطوریکه

 کلمه ( شیعه) و(تقیه) مثل حاتم وجود لازم وملزوم یکدیگر شناخته شده اند.

همه ائمه دین تقیه میکردند حالا چطور شد که امام حسین تقیه نکرد وقیام ننمود ؟

اگر تقیه                  حق است : پس چرا امام حسین تقیه نکرد؟

                     حق نیست : پس چرا امام حسن وسائر ائمه(بجز امام حسین)تقیه کردند؟     

اما اگر نگاهی به زندگی حضرت امیر(علیه السلام) بیندازیم میبینیم که ایشان در یکجا صلح وتقیه میکند

 ودر جای دیگر قیام میکند.پس معلوم میشود که هر دو حق است.اما باید هر دو را در جای خودش

 استفاده کرد.

حضرت در زمان بعد از پیامبر(صلی الله علیه وآله) که حکومت را از ایشان غصب کردند.سکوت کرد

 وحتی بعضی مواقع با آنها درمورداداره کشورمشورت میکرد تا جاییکه عمرگفت:{لولاعلی لهلک عمر}

ویا اینکه خود حضرت در مورد عثمان فرمودند:آنقدر به او کمک کردم که میترسم گناهکار باشم.

اما وقتی که زمان حکومت خودشان رسید.سه جنگ راه انداختند (جمل-صفین-نهروان) اما چرا در زمان

خلیفه اول جنگ راه نینداخت؟زمانیکه به همسرش جلو چشمانش بی حرمتی کردند ؟ بالاخره اگر بحث به

کشته شدن در جنگ بود امام حسین هم درجنگ کشته وبه ظاهر شکست خورد.

بخاطر روشن شدن باید این قضیه تحلیل شود.که به بحث در مورد آن میپزدازیم :

علت سکوت حضرت امیرالمومنین بعد از فوت پیامبر:

برای اینکه بدانیم چرا حضرت سکوت کردند چند احتمال داده ایم:

حضرت یا باید    :  از خانه بیرون نیاید :  سکوت

             ویاباید  :    از خانه بیرون بیاید : یا باشمشیر : کشتن همه :  ضعیف شدن اسلام

                                                       ویا بی شمشیر  :  کشته شدنشان :  ازبین رفتن نور ائمه

                                                                        :  راضی به بیعت    

     : سکوت امام نه بمعنای واگذاری حق خویش به خلفا و واگذاری آن.بلکه انصراف ازقیام مسلحانه 

درمقابل غاصبان خلافت.چراکه او در این نبرد بسیلری از عزیزان خود را از دست میداد.                

     : اگر حضرت تمام آن افراد را می کشت،آنگاه براثر ضعف مسلمانان، قبائل دور دست که نهال

اسلام در سرزمینشان ریشه ندوانیده بود،به گروه مخالفان ومرتدان اسلام پیوسته،صف واحدی تشکیل

میدادند وبه مدینه (مرکزاسلام)حمله میکردند.

       همچنین علت دیگر آنکه ابوسفیان که درآن موقع قدرتی نداشت به حضرت گفته بود که بیا تا باهم 

متحد شویم وحکومت را از آنان پس بگیریم.وحضرت میدانستند که اگر با اومتحد میشدند، در آخر،

 ابوسفیان،حکومت را ازآن خود میکرد.                   

علت جنگ کردن حضرت در زمان خلافتشان :

بعد از آنکه عثمان کشته شد،مردم به در خانه حضرت ریختند و از او تقاضای خلافت کردند،اما حضرت

 ابا می داشتند.ولی درآخر جمله بعنوان اتمام حجت فرمود،که این را هم بدانید؛اگر من زمام حکومت را

در دست گیرم،آنچنان رفتار میکنم که خودم میدانم نه انچنان که شما میدانید.

این جمله ها نشان میدهد که حضرت امیر مشکلات زیادی را در دوره خلافت خود پیش بینی کرده بود

وحضرت در این زمان که با سه گروه مختلف روبرو بود مجبور شد که جنگ راه بیندازد اما سه گروه:

      نـاکـــــثین : که به اصحاب جمل معروف بودند،وبه سرکردگی عایشه،طلحه وزبیر بود از لحاظ

 روحیه، پول پرست بودند وطرفدار تبعیض.وبه این خاطر شورش کردند که در زمان عثمان.پول کلانی

از بیت المال میبردند اما حضرت علی(علیه السلام)جلو این تبعیض ها را گرفت،که به این خاطر شورش

 کردند.وسخنان حضرت در مورد عـــدل و مسـاوات ،بیشتر متوجه این جمعیت است.که اینها اولین

گروهی بودند که شورش کردند وحضرت،آتش فتنه آنها را خاموش کرد.

     قاسطـــــین : اما اینها که به اصحاب صفین معروف بودند،وبه سرکردگی معاویه وعمرعاص بود،از

لحاظ روحیه،متقلب ودغلباز بودند وآنها میکوشیدند تا زمام حکومت را دردست گیرند وبنیاد حکومت

امیرالمومنین را در هم بریزند.ودرحقیقت جنگ حضرت با اینها جنگ نفاق ودورویی بود. 

       مارقـــــین :واما اینها که به اصحاب نهروان معروف بودند.وخوارج نامیده شدند،دارای روحیه ای

خشکه مقدس وجهالتهای خطرناک بود.که این گروه خطرش برای اسلام بیشتر بود.که به همین خاطر

حضرت، به کشتن آنها افتخار میکرند چراکه فرموند:من بودم که چشم این فتنه را در آوردم وغیر از من

هم کسی نمی توانست این کار را بکند.چراکه همه فکر میکردند آنها انسانهی خوبی هستند.

:واین شد که حضرت در یکجا سکوت وتقیه را اختیار کردند و در جای دیگر جنگ وقیام را اختیار

 کردند.بعد از این باید به بحث در مورد صلح امام حسن(علیه السلام)بپردازیم که درماه آینده سیره سیاسی

 حضرت امام حسن(علیه السلام)گفته میشود.