پیشرفت ما

از خود بپرسید که آبا انقلاب اسلامی چون به مدرنیته آلوده شد از اهداف خود بازماند وفعلا در تنگنا قرار گرفت

یا چون از مدرنیته باز ماند به اهداف خود نرسیده است؟!

یعنی چون هنوز ژاپن نشده ایم انقلاب اسلامی موفق نشده ویا چون میخواستیم ژاپن بشویم انقلاب اسلامی به

تنگنا افتاد؟

فراموش نکنید افقی که ملت ایران در منظر خود دارد آنچنان ارزشمند است که هرگز نباید آن را با ژاپن مقایسه کرد.

ملت ژاپن بر اساس فرهنگ(شنتو) که بدان معتقدند در منظر خود چیزی به اسم قیامت و حیات ابدی نمی شناسد

و همین موجب میشود تا تمام افق زندگی را در حد دنیا بدانند و تمام انرژی خود را در همامن محدود صرف کنند

و نزدیکی به ژاپن، ناخودآگاه  همان روحیه را به ملتها القا کرده و پروژه ژاپن گرایی یکی از نقشه هایی است که

آمریکا برای ما طراحی کرده است.

آیا ما حاضریم برای توسعه به روش ژاپنی تمام سرمایه الهی و تاریخی خود را پشت سر بگذاریم؟

ژاپن برای اینکه به اینجا برسد بسیاری از سرمایه های فرهنگی خود را زیر پا گذاشت.

این یک دروغ است که میگویند ژاپن در عین مدرن شدن تمام سرمایه گذشته اش را نگه داشته.

به گفته ادوار سعید، آمریکا تلاشش اینست که این دروغ بزرگ را در دنیا ا بیندازد.

انسان و عصر جدید

وقتی انسان از زمین بریده شد و بین انسان و زمین، انواع ماشین ها واسطه گشت و یک کمباین هر روز به اندازه صد

نفر  آدم کار کرد. دیگر انسان در زندگی طبیعی خود جایی نخواهد داشت، زندگی به کلی گم میشود و انسان در

وطن خود که زمین باشد بی وطن میگردد.

زندگی در کنار طبیعت،انسانها را به وسعت طبیعت گسترش میدهد ولی زندگی ماشینی به جای تعامل با طبیعت بر

آن غلبه میکند و در نتیجه شعر های شلوغ پدید می آید و هسته های قدرت و سیاست شکل میگیرد.

بعنوان مثال شما وقتی سوار ماشین میشوید حتی یک شیشه را که بالا و پایین میکردید حالا باید با دکمه آنرا انجام

دهید و هزاران مورد دیگر

 

شيرزن كربلا

 

 

 

شیرزن كربلا

هنگامی كه زینب كبری (ع) را همراه بازماندگان شهدای كربلا وارد مجلس ‍ عبیداللّه زیاد (استاندار یزید در كوفه) نمودند. زینب (ع) به طور ناشناس در گوشه ای نشست . ابن زیاد - این زن كیست ؟

گفته شد، زینب (ع) دختر علی (ع) است . ابن زیاد خطاب به زینب سپاس خداوندی را كه شما را رسوا كرد و دروغ شما را در گفتارتان نمایاند. زینب خطاب به ابن زیاد - تنها آدم فاسق ، رسوا می شود، و بدكار دروغ می گوید، و او دیگری است ، نه ما. ابن زیاد - دیدی خدا با برادر و خاندانت چه كرد؟ زینب - ما رایت الا جمیلا...:

بجز خوبی ، ندیدم ، اینها افرادی بودند كه خداوند شهادت را برای آنها مقدر كرد، و آنها به نبردگاه خود شتافتند و به همین زودی خداوند میان تو و آنها، جمع كند، تا تو را به محاكمه كشند، بنگر كه در آن دادگاه ، پیروزی از آن كیست ؟، مادرت به عزایت بنیشیند ای پسر زن بدكاره . روایت كننده گوید: ابن زیاد با شنیدن این گفتار(كوبنده) به خشم آمد و با كمال گستاخی گفت :

با كشته شدن حسین گردنكش و افرادی از بستگانت كه از فرمان من سرپیچی كردند، خداوند دلم را شفا داد. زینب لعمری لقد كهلی و قطعت فرعی واجتثثت اصلی فان كان هذا شفاك فقد شفیت . : سوگند به جانم ، كه تو بزرگ فامیل مرا كشتی ، و شاخه های مرا بریدی ، و ریشه مرا كندی ، اگر شفای دل تو در این است باشد. ابن زیاد - این زن ، چه با قافیه ، سخن می گوید و بجان خودم ، پدرش علی (ع) نیز شاعری بود قافیه پرداز. زینب - زن را با قافیه چكار؟.

داستان دوستان / محمد محمدي اشتهاردي